English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (6912 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shutterbug U عاشق عکاسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imagery sortie U پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
continuous strip imagery U عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
spectrozonal photography U عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
trimetrogon U عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
lens distortion U خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
goo goo U عاشق
amorist U عاشق
inamorato U عاشق
lovers U عاشق
swain U عاشق
amorous U عاشق
lover U عاشق
amonrist U عاشق
inamorata U زن عاشق
leman U عاشق
love some U عاشق
loveerless U بی عاشق
amorist U عاشق پیشه
kleptomaniac U عاشق سرقت
kleptomaniacs U عاشق سرقت
philobiblic U عاشق کتاب
To fall in love (with someone). U عاشق شدن
paramour U عاشق معشوقه
adores U عاشق شدن
to be in love U عاشق بودن
fall in love with U عاشق شدن به
f. of books U عاشق کتاب
plighted lovers U دو تن عاشق ومعشوق
amative U عاشق پیشه
narcissist U عاشق خود
lover like U عاشق وار
philharmonic U عاشق موسیقی
adoring U عاشق شدن
head over heel in love <idiom> U یک دل نه صد دل عاشق شدن
adored U عاشق شدن
adore U عاشق شدن
in love <idiom> U عاشق شدن
fall for <idiom> U خیلی عاشق بودن
to fall in love [with somebody] U عاشق [کسی] شدن
fall in love with <idiom> U عاشق کسی شدن
adorer U ستایش کننده عاشق
side with <idiom> U عاشق چیزی بودن
stagestruck U عاشق صحنه نمایش
She loves to have a lot of doges . U عاشق اینست که سگ نگاهدارد
sweet on <idiom> U عاشق کسی شدن
to fall in love with a woman U عاشق زنی شدن
to fall in love with a woman U بزنی عاشق شدن
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
lovelorn U عاشق دلخسته غمزده عشق
loved U عشق داشتن عاشق بودن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
narcissus U جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
To fall in love at first sight. U بانگاه اول عاشق شدن
love U عشق داشتن عاشق بودن
He doesnt do it for our black eyes. U عاشق چشم وابروی ماکه نیست
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
bibliophile U کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
to turn somebody's head <idiom> U کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
photography U عکاسی
photogeny U عکاسی
radiophoto U عکاسی رادیویی
line of collimation U خط محور عکاسی
photoionization U یونش عکاسی
kodak U دوربین عکاسی
photographic accessories U لوازم عکاسی
heliochrome U عکاسی رنگی
wirephoto U عکاسی رادیویی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
photochromy U عکاسی رنگی
photographic chemistry U شیمی عکاسی
photographic fixing U ثبوت عکاسی
photographic scale U مقیاس عکاسی
photographic strip U نوار عکاسی
telephoto U عکاسی رادیویی
telephotography U عکاسی رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
flashed U فلاش عکاسی
faxed U عکاسی رادیویی
film U فیلم عکاسی
photographic strip U باند عکاسی
dark room U تاریکخانه عکاسی
faxing U عکاسی رادیویی
imagery U عکاسی هوایی
brownies U یکجوردوربین عکاسی
facsimile U عکاسی رادیویی
facsimiles U عکاسی رادیویی
brownie U یکجوردوربین عکاسی
flashes U فلاش عکاسی
filmed U فیلم عکاسی
flashlight U لامپ عکاسی
flash photography U عکاسی شب بابرق
flashlights U لامپ عکاسی
aerial photography U عکاسی هوائی
photographic U وابسته به عکاسی
flash U فلاش عکاسی
faxes U عکاسی رادیویی
photography U لوازم عکاسی
to print out U چاپ کردن در عکاسی
camera nadir U محورلولایی دوربین عکاسی
telephotography U عکاسی از راه دور
photoflash U فشنگ منورمخصوص عکاسی در شب
safelight U چراغ تاریکخانه عکاسی
vidicon U لوله دوربین عکاسی
camera axis U محور دوربین عکاسی
photographically U از روی علم عکاسی
bombardment photography U عکاسی از بمباران هوایی
camera دوربین یا جعبه عکاسی
cameras U دوربین یا جعبه عکاسی
Dont move . Hold it. Keep stI'll. U بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
thermal imagery U عکاسی مادون قرمز
dicing photography U عکاسی در ارتفاع کم باهواپیما
filmstrip U فیلم عکاسی 53 میلمتری
fixer U دوای ثبوت عکاسی
iris U دیافراگم [دوربین عکاسی]
flash bulb U فلاش دوربین عکاسی
isocentre U خط المرکزین دوربین عکاسی
flash lamp U لامپ پر نور عکاسی
image format U اندازه شیشه عکاسی
image format U اندازه فیلم عکاسی
heliocheomy U عکاسی بارنگ طبیعی
exposure station U ایستگاه عکاسی هوایی
fan cameras U دوربینهای عکاسی منظرهای
exposure scale U جدول پرتوگیری [عکاسی]
negative photo plane U افق شیشه عکاسی
(iris) diaphragm U دیافراگم [دوربین عکاسی]
photocopy U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopies U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopied U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
flashbulbs U لامپ پرنور فلاش عکاسی
imagery U شبیه سازی عکاسی کردن
photocopying U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
platinotype U عکاسی بوسیله املاح پلاتین
camera obscura U اطاقک تاریک جعبه عکاسی
photoengraving U گراور سازی بوسیله عکاسی
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
camera magazine U جعبه محتوی فیلم عکاسی
flashbulb U لامپ پرنور فلاش عکاسی
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
thermal crossover U تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
sortie plot U شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
photogravure U گراور سازی از روی شیشه عکاسی
ground position U نقطه تصویرزمینی هواپیمای در حال عکاسی
telecamera U دوربین مخصوص عکاسی ازفواصل دور
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
thermal imagery U عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
time exposure U مدت بازماندن دیافراگم دوربین عکاسی
zoom lenses U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
panoramic U دوربین منظره نما یا افق نمادر عکاسی
zoom lens U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
canadian , grid U سیستم شبکه بندی عکاسی برجسته منشوری
sonne photography U روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
continuous strip photography U عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
infrared resolution U تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
coverage index U کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
denitometer U وسیله اندازه گیری درجه تیرگی تصاویر عکاسی
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
latensification U تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
image [وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.]
images U وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.
pantoscope U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
crab angle U زاویه بین مسیر حرکت هواپیما و محور دوربین عکاسی
tip U در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
tipping U در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
box cameras U دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
box camera U دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
camera cycling rate U نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
panoramic camera U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
comouflage detection photography U نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
photo offset U چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
angle of view U زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
multispectral U استفاده از چند طیف نوری عکاسی چند طبقه
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
cassettes U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassette U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
reflight U پرواز مجدد روی منطقه عکاسی شده برای تجدیدعکسبرداری از نقاطی که دردور اول حذف شده اند
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
blueprints U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprint U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
stuck on <idiom> U دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن
infrared imagery U عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
angle offset method U روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
Recent search history Forum search
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com